ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بعدازظهر شنبه همراه با بازیگران فیلم
ما رفتیم تا مارماهی و میگو در کوچه ای از ماسان کباب کنیم . این سومین باری بود که در
این مکان بودیم. مستخدم میز مارو بسرعت آورد و یواشکی گفت : "بعضی از سلبریتی ها
فقط موفق شدند به دست راست تو برسند."
(چه مستخدم آب زیره کاهی بوده ها.نه؟)
بنابراین ما مغرورانه پرسیدیم : " آنها فوق ستاره اند؟"
و رفتیم تا قیافه اون سلبریتی ها رو چک کنیم .
(اوفف چه یهو از خودراضی شد با عذرخواهی از مهسا جونم)
بطور اتفاقی ، همه ما برگشتیم و به خوشگذرونی پر هیجانمون پرداختیم.
هیچکسی نبود اما حقیقت اینه که بازیگران بطور مکرر در تلویزیون دیده می شوند و بتازگی
در فیلمها سمت راست ما می نشینند..و حدود 4 یا 5 سلبریتی هستند..آنها باعث شدند ما
بی پرده برای 2 ساعت هیجان زده بشیم .
ما می خواستیم با این فرصت ثابت کنیم و اثرشو ببینیم اما بعلت جلوگیری منیجر از این کار ،
آنها حتی به ما اجازه ندادند که آنها را ببینیم زیرا ما فهمیدیم که این غیرمنصفانه و نادرسته
اما ما هنوز تلفنمونو برمی داریم تا با دوستا و خانوادمون حرف بزنیم و با فخر بگیم که
چطوری از مایکی یوچان به پارک یوچان تبدیل شدیم که کیم یونسوک و لی هی جون الان دست راست ما میشینند .
(ایول چه غروری خب حق هم داره بعد از اینهمه تحریم من همیشه گفتم اگه برخلاف موجهای دریا اومدی هنره والا همه میتونن در امتداد موجها حرکت کنن این که هنر نیست.)
در هر صورت ، از سلبریتی ها تشکر می کنم(چقدر فروتن) ،
ما شب شنبه داغ و آتیشی ای داشتیم .
ترجمه از زهرا